خلاصه داستان: هنگامی که زن و شوهری جوان به نام آنه و پاتریک پس از یک شب طولانی برای رفتن به خانه سوار یک تاکسی سیاه میشوند، با یک راننده پرحرف و شوخ مواجه میشوند. اما آنه و پاتریک اصلا حال و حوصله صحبت کردن ندارند تا زمانی که متوجه میشوند راننده اصلا قصد ندارد آنها را به خانه برساند. حال این زوج جوان بدون هیچ وسیلهای برای فرار، در این تاکسی سیاه گرفتار شدهاند و به زودی راننده آنها را به یک جاده متروکه و ظاهرا خالی از سکنه منتقل میکند. اما هدف او چیست؟ آیا واقعا دیوانه است یا فقط یک فرد شرور میباشد؟ و چرا آنه و پاتریک را به عنوان قربانیان خود انتخاب کرده است؟