خلاصه داستان: پلین که در مسائل عشق و عاشقی اصلا شانس نیاورده ، بلاخره طلسم رو میشکنه و تصمیم به ازدواج با مرد رویاهاش میگیره . فقط داماد آینده ، تولگا در روز عقد به یکباره گم و گور میشه و به این ترتیب کسی که پلین عاشقشه در روز عروسیش ترکش میکنه . بعد از این اتفاقات ، یک زن با تجربه دلیل خوشحال نبودن پلین رو آه و نفرین یک نفر که پلین در گذشته اون رو ناراحت کرده بیان میکنه . و همه چیز بعد از اون شروع میشه که پلین به دنبال این آدم میفته تا ازش عذرخواهی کرده و خودش رو مورد بخشش اون قرار بده . دختر جوان که شروع به واکاوی گذشته خودش کرده ، با تانکورت …