خلاصه داستان: ویکتور فیلدینگ از زمان مرگ همسرش در 12 سال پیش، دخترشان آنجلا را به تنهایی بزرگ کرده است. اما زمانی که آنجلا و دوستش کاترین در جنگل ناپدید شده و سه روز بعد بدون هیچ خاطرهای از اتفاقاتی که برایشان افتاده، بازمیگردند، زنجیرهای از وقایع اسرارآمیز رخ میدهد که ویکتور فیلدینگ را مجبور میکند با نیرویی ترسناک و شرور مقابله کند. حال ویکتور وحشتزده و ناامید به دنبال کریس مکنیل میگردد، تنها کسی که قبلا شاهد چنین چیزی بوده است و…