خلاصه داستان: آیدا و تئومان که پس از یک عصر جادویی در کاپادوکیا، رد یکدیگر را گم کرده بودند، سه سال بعد دوباره در آنکارا ملاقات میکنند، اما آیدا اکنون با محمد عموی تئومان است. دوران سختی برای آیدا که زیر فشار مادرش له می شود و تئومان که بین خانواده و عشقش دویده است آغاز می شود. از طرف دیگر کومرو ...