خلاصه داستان: داستان این سریال درباره پسر جوانی به نام عمر آدماوغلو است که به همراه خانواده مذهبی و سنتیاش در یکی از قدیمیترین محلههای استانبول زندگی میکند. پدر او پیشنماز مسجد است و عمر نیز مؤذن آن مسجد است. عمر همچنین شغلی به عنوان معلم پارهوقت در مدرسه ابتدایی محله دارد. ماجرای سریال با ورود غمزه به زندگی عمر آغاز میشود. این زن از همسرش جدا شده است و به همراه پسرش به این محله آمده است. پسر غمزه به مدرسه عمر میرود و طولی نمیکشد که غمزه و عمر عاشق هم میشوند. اما بدون شک رشاد، پدر عمر، با رابطه این دو نفر مخالف است و موانع متعددی جلوی پای آنها میگذارد.