خلاصه داستان: داستان سریال در سال ۱۸۶۰ اتفاق می افتد و درباره ی شخصی به نام کالن بوهانان هست ، که یک سرباز سابق بوده و به دنبال کسانی که باعث مرگ یکی از نزدیکانش شده اند ، می باشد. او به نبراسکای غربی یعنی جایی که “هِل آن ویلز” نامیده می شود ، می رود. شهری که به بی عدالتی و بی قانونی مشهور است. این شهر در حال ساختن راه آهن به سمت اقیانوس آرام است و وقتی قبیله ای برای نابودی خط آهن اقدام می کند ، همه چیز پیچیده تر می شود و…
خلاصه داستان: داستان سریال درباره شخصی است که فرصتی دارد با یک هویت دروغین زندگی عالی را تجربه کند و از زندگی لذت ببرد. باید دید آیا او میتواند از این شانس و فرصتی که نصیبش شده است استفاده کند یا این که نمیتواند از آن بهره ببرد و این فرصت از دوست او خواهد رفت. تنها چیزی که در پایان برای او میماند حسرت بیاندازه است که چرا فرصتش را از دست داده!
فرصتهایی هستند که ممکن است بدون اینکه تلاشی برایشان کرده باشیم آنها در اختیار ما قرار بگیرند. سریال درباره شخصی است که فرصتی دارد با یک هویت دروغین زندگی عالی را تجربه کند و از زندگی لذت ببرد.
باید دید آیا او میتواند از این شانس و فرصتی که نصیبش شده است استفاده کند یا این که نمیتواند از آن بهره ببرد و این فرصت از دوست او خواهد رفت. تنها چیزی که در پایان برای او میماند حسرت بیاندازه است که چرا فرصتش را از دست داده!
خلاصه داستان: سریال معجزه صد ساله داستان علی طاهر 130 ساله ای را نقل می کند که پس از گرفتن یک تصمیم مهم، با هاریکا آشنا می شود و صفحه جدیدی در زندگی هر دو آنها باز می شود. علی طاهر هنگام جنگیدن در جبهه ساکاریا به کشته می شود. نام اصلی او کمال است. معجزه ای که در زمان دفن او اتفاق افتاد، دوباره به او زندگی می بخشد.
خلاصه داستان: هی کیونگ (چوی میونگ گیل) متاهل است. او یک دختر به نام کیم جما و یک پسر بیمار دارد. وقتی هی کیونگ عشق اولش را ملاقات می کند، تصمیم می گیرد خانواده اش را رها کند. دختر او بعد از رفتن مادرش روزهای سختی را پشت سر می گذارد و پدرش از دنیا می رود. جما گمان می کند شخصی پشت مرگ پدرش بوده است. او تصمیم می گیرد انتقام مادرش را بگیرد، در حالی که در جستجوی حقیقت مرگ پدرش است…
خلاصه داستان: سریال در مورد یک خانواده خوب و آرام است که در حومه شهر زندگی می کنند
سه خواهر و یک برادر به همراه پدر و مادرشان در زیر یک سقف زندگی می کنند که ناگهان روزی پسری جوان وارد این خانواده شده و ادعا می کند که فرزند این خانواده است …
خلاصه داستان: داستان در مورد پروفسور سیدنی فاکس است که استاد دانشگاه آمریکایی است و دستیار وی نایجل بیلی که یک کاشف عتیقه انگلیسیی است.در آغاز هر قسمت بازگشتی به چندین سال و حتی قرن قبل میکند و اتفاقی را در حدود چند دقیقه نشان میدهد و پس از بازگشت به زمان حال سیدنی فاکس به دنبال عتیقه ای که در شروع داستان به آن اشاره شد میرود.در اکثر مواقع فرد دیگری نیز به دنبال آن عتیقه میگردد و در واقع طرف مقابل فاکس برای رسیدن به آن عتیقه است.اما در پایان هر ماجرا فاکس با کمک مردم و دولت آن عتیقه را به موزه برمیگرداند.در دفتر کار سیدنی فاکس منشی به نام کلودیا حضور دارد که در پایان فصل دوم میرود و کارن پتروسکی برای فصل پایانی سریال جانشین وی میشود.
خلاصه داستان: یک جاسوس در یک ماموریت مخفی ازدواج می کند و یک کودک را به عنوان بخشی از پوشش خود به فرزندی قبول می کند. همسر و دختر او رازهایی برای خود دارند و هر سه باید برای حفظ کنار هم تلاش کنند.
خلاصه داستان: گل دی راجر دزد دریایی قدرتمندی بود که صاحب ثروت فراوانی بود. زمانیکه دستگیر شد و در آستانه ی اعدام قرار داشت فاش کرد که گنج بزرگ او که وان پیس نام داشت جایی در گرند لاین مخفی شده است. 22 سال پس از مرگ او پسری به نام مونکی تصمیم گرفت تا یک دزد دریایی بشود و به دنبال گنج برود...
خلاصه داستان: داستان درباره سفینه فضایی غیرنظامی است که در بین پرواز از نیویورک به لندن در میان ابرها گم می شود و سرانجام در جایی فرود می آید که بسیار به کره زمین ما شباهت دارد ، البته با این تفاوت که اندازه آدم ها در آنجا دوازده برابر اندازه سرنشینان سفینه می باشد...