خلاصه داستان: "ملکه وون کیونگ"، دختر "مین جه" در دوران گوریو، از خانوادهای اصیل و صاحبمنصب میآید. او با "لی بانگ وون" (شاهزاده جئونگان)، پسر "پادشاه تائجو"، بنیانگذار سلسله جوسان، ازدواج میکند. وقتی پادشاه تائجو پسر دومش، "لی بانگ گوا" را به عنوان جانشین خود انتخاب میکند، بانو مین و همسرش نقشه میکشند تا لی بانگ وون را به پادشاهی برسانند. پس از اینکه لی بانگ وون با لقب "پادشاه تائجونگ" به تخت مینشیند، او همسران متعددی اختیار میکند که این امر باعث بروز تنشهای زیادی میان او و ملکه وون کیونگ میشود. با وخیمتر شدن رابطهشان، پادشاه تائجونگ برای تحکیم قدرتش تصمیم میگیرد ملکه و خاندانش را تحت کنترل خود درآورد و در این مسیر، کشمکشهای سیاسی و خانوادگی به اوج میرسد.
خلاصه داستان: این سریال دربارهی یک بازیگر نیمهوقت و ناامید یک برنامهی گفتوگو محور و یک تماشاچی مرد خونسرد است که از ناتوانی در تشخیص احساسات (الکسیتایمیا) رنج میبرد. این دو شخصیت با وجود تفاوتهایشان به هم نزدیک میشوند و به تدریج شروع میکنند به یکدیگر کمک کردن تا زخمهای روحیشان را التیام بخشند. در این مسیر، هر کدام با چالشهای شخصی و احساسی خود مواجه میشوند که آنها را به امتحانهایی سخت میکشاند. با این حال، روابط آنها به جایی میرسد که سوالاتی درباره احساسات واقعی و عواقب آنها به میان میآید، و این ممکن است آیندهی رابطهشان را تحت تأثیر قرار دهد...
خلاصه داستان: داستان حول محور احیای یک نام تجاری ملی در مواجهه با تأثیرات تجارت الکترونیکی میچرخد. شو سی، یک متخصص سرمایهگذاری که از هنگ کنگ به چین نقل مکان میکند، با جیانگ هو، تنها دختر رئیس یک شرکت بزرگ ملی پوشاک، آشنا میشود. فلسفههای تجاری متفاوت آنها باعث تضاد و اختلافهای فراوان میشود. اما زمانی که شرکت پدر جیانگ هو به طور ناگهانی ورشکسته میشود، او متوجه میشود که از اوج موفقیت به سقوط نزدیک شده است. در همین حال، شو سی که همیشه جاهطلب بوده، توجهش به برند کفش با کف لاستیکی "تنگیو" جلب میشود، برندی که زمانی توسط پدر جیانگ هو ساخته شده بود. جیانگ هو که مصمم است برند "تنگیو" را به هر قیمتی نجات دهد، به مبارزهای سخت با چالشهای بازار و تجزیه و تحلیلهای جدید تجاری میپردازد، اما...
خلاصه داستان: داستان از جایی آغاز میشود که ژو نا، نویسنده داستانهای معمایی در دوران مدرن، بهطور اتفاقی به شهر باستانی "یان" منتقل میشود و در آنجا به نامزد قاضی شهر، گوو زی جی، تبدیل میشود. آنها با هم بارها معماهای عجیب و غریب را حل میکنند و در مسیر تحقیق، به رازهای پنهانی از گذشته پی میبرند. در حالی که عشق میانشان عمیقتر و پیوندشان محکمتر میشود، توطئهای شوم و مرگبار بهآرامی در پسزمینه شکل میگیرد و تهدیدی برای آینده آنها ایجاد میکند. این دو باید نه تنها در برابر معماهای پیچیده بایستند، بلکه در مقابل نیروهای پنهانی که در تلاشند تا زندگیشان را تحت تأثیر قرار دهند، از خود دفاع کنند.
خلاصه داستان: لیو میانتانگ، باهوش و قاطع، به عنوان اولین رهبر یانگشان، مردم را برای مجازات شروران، ترویج نیکی و اجرای عدالت رهبری میکرد. اما در حملهای که از سوی نیروهای شرور صورت گرفت، به شدت زخمی شد و توسط سوی شینگژو، شاهزاده هواییانگ نجات یافت. وقتی لیو میانتانگ به هوش آمد، هیچ خاطرهای از یانگشان نداشت و سوی شینگژو را به اشتباه شوهر خود تصور کرد. اما وقتی هویتهای واقعی آنها فاش میشود، آیا میتوانند با صداقت با آن روبرو شوند و سختیها را کنار هم تحمل کنند؟ داستانی از هویت، حقیقت و عشق در پسزمینهای از جنگ و فریب در انتظار آنهاست.
خلاصه داستان: این سریال درباره زندگی پنج دانشجویی است که هر کدام شخصیت و سبک منحصر به فرد خود را دارند. "یون جی میون" که خود را با درس و کار مشغول کرده و از کمبود خواب رنج میبرد. "جونگ یه یون" بیشتر وقت خود را با "گو دو یونگ" میگذراند. "سونگ جی وون" به نوشیدنیها علاقه دارد. "کانگ یی نا" به دلیل ظاهر جذابش محبوب است و "یو یون جه" که ترسو و خجالتی است. این پنج نفر با چالشهای مختلفی در دوران دانشجویی خود روبهرو میشوند و در کنار هم یاد میگیرند که با مشکلات زندگی و روابط انسانی کنار بیایند.
خلاصه داستان: وقتی لیو به شهرش باز میگردد، تنها چیزی که میداند این است که میخواهد به عنوان یک شهروند شریف و بیگناه زندگی کند. اما هشت سال از گذشتهی او پر از رازهای پنهان و گمشده است که به هر طریقی باید در نهایت به او برسند. در این مسیر، او با یادآوریهای پراکنده و چالشهای جدیدی روبهرو میشود که تمام باورهایش را به چالش میکشد و او را مجبور میکند تا با حقیقتهای نهچندان خوشایند روبرو شود. این دوران اسرارآمیز، مسیر زندگیاش را به سمت کشف رازهای گذشته و مواجهه با واقعیتهایی تغییر میدهد که شاید بهتر بود هرگز کشف نمیشدند.
خلاصه داستان: پانزده سال پیش، مادر "یینگ هه منگ" به ناحق توسط خاندان "یه" به قتل متهم و اعدام شد. حالا دختر تصمیم میگیرد تا حقیقت را کشف کرده و از قاتلان مادرش انتقام بگیرد. برای رسیدن به هدفش، نقشه میکشد تا به عنوان همسر دوم وارد خاندان "یه" شود. در این مسیر، رابطه او با شوهرش، "یه بو هان"، که ابتدا پر از بیاعتمادی و نقشههای پنهانی علیه یکدیگر است، به تدریج به همکاری برای فاش کردن حقیقت تبدیل میشود و در این میان، عشق غیرمنتظرهای بین آنها شکل میگیرد...
خلاصه داستان: داستان این سریال حول محور دو شخصیت اصلی به نامهای فانگ لی و آن هنگ است که در دنیای مجازی به هم میپیوندند. آنها که در دنیای واقعی رقبا و دشمنان سرسخت یکدیگرند، بهطور ناخواسته در یک حادثه به دنیای مجازی منتقل میشوند و مجبور میشوند به عنوان یک زوج در آنجا فعالیت کنند. اما مشکلات از جایی شروع میشود که مأموریتهای سیستمی این دو کاملاً متفاوت است و هر کدام باید دیگری را شکست دهد تا بتوانند به دنیای واقعی بازگردند.
این تضاد در مأموریتها باعث میشود که آنها همیشه درگیریهای شدیدی با هم داشته باشند و در مسیر پر از چالشها و تنشها، رابطهشان بیشتر شبیه به "آقا و خانم اسمیت" تبدیل شود. در حالی که هر یک از آنها سعی دارد به هدف خود برسد، اما در این مسیر نه تنها رقابتها، بلکه احساسات و جذابیتهای متقابل نیز به روابطشان اضافه میشود.
این سریال ترکیبی از درگیریهای احساسی و رقابتی است که به تدریج به کشف و درک بیشتر از شخصیتهای یکدیگر منجر میشود، و در نهایت یک رابطه پیچیده اما پر از هیجان بین این دو شکل میگیرد.
خلاصه داستان: داستان این سریال حول محور "جون چی لو" است، دختر بزرگ یک خانواده تاجر که دو هویت مختلف دارد. برای دیگران، او "جون فی فان" است، پسر نامشروع خانواده. در سن 20 سالگی، به سرزمین "بِیشوان" فرستاده میشود، جایی که با دشواریها و تحقیرهای فراوانی مواجه میشود. در این سرزمین بیگانه، او به جاسوسی متهم میشود و با بدرفتاریهای بسیاری روبهرو است.
با این حال، زمانی که او فرصت فرار پیدا میکند، متوجه میشود که در غیابش، شاهزاده با شوهرخواهر و معشوقهاش تبانی کرده و ثروت خانوادگیشان را غارت کرده است. حالا "جون چی لو" تصمیم میگیرد که نه تنها برای احیای تجارت خانوادگی خود تلاش کند، بلکه پدر پیرش، اِرنیانگ و دو خواهر کوچکش را نیز با خود میبرد و برای بازگرداندن کرامت و ثروت از دست رفته خانوادهاش مبارزه میکند.
در این مسیر، او با مرد مغرور و سرسختی روبهرو میشود که در ابتدا دشمن به نظر میآید. اما این دو با گذشت زمان یاد میگیرند که برای دستیابی به اهداف خود همکاری کنند و در نهایت داستانی از عشق، مبارزه و رهایی از محدودیتهای اجتماعی و خانوادگی شکل میگیرد.