خلاصه داستان: «سسیل فاکس»، میلیونری است که ثروتی افسانهای دارد و در قصر قرن هفدهمی خود تنها زندگی میکند. او به ندرت از قصر پا بیرون میگذارد و صرفاً گاه برای دیدن نمایش مورد علاقهاش، «ولپن» به تماشاخانه میرود. تا اینکه تصمیم میگیرد به شیوه «ولپن» حقهای سوار کند و با وانمود کردن بهاین که در حال مرگ است، طمع سه محبوبه سابقش را برانگیزد. «فاکس» برای اجرای نقشهاش، بازیگر / ژیگولوئی بهنام «ویلیام مکفلای» را استخدام میکند. هر سه زن در بستر مرگ «فاکس» حاضر میشوند و یکی از آنان، «کراکت» ادعا میکند همسر قانونی «فاکس» بوده و ارث باید به او برسد. همان شب، «کراکت» به قتل میرسد و «ویلیام» مورد سوءظن قرار میگیرد. اما سرانجام مشخص میشود که «فاکس» ورشکسته برای ارث بردن از «کراکت»، او را به قتل رساندهاست…