خلاصه داستان:
تاکویا و ریکا همکارانی در یک آژانس مسافرتی در توکیو هستند. هر دو مجردند، اما مشکلی با این موضوع ندارند، چرا که هر دو درونگرا بوده و از زندگی آرام خود در خانه لذت میبرند. اما حالا محل کارشان به دنبال کارکنانی برای اعزام به دفتری در سیبری است، و اولویت با کارمندان مجرد است! ریکا که نمیخواهد منتقل شود، ایدهای به ذهنش میرسد: او نزد تاکویا میرود و پیشنهاد میدهد وانمود کنند که قرار است تا یک سال دیگر ازدواج کنند تا بتوانند همچنان در توکیو بمانند.
تنها مشکل اینجاست که آنها تقریبا هیچ شناختی از هم ندارند! آیا این دو همکار کم حرف موفق خواهند شد رابطهای جعلی را آغاز کنند؟ یا شاید این نمایش ساختگی راه را برای عشقی واقعی باز کند؟