خلاصه داستان: « لوک کیج » که در محله هارلم نیویورک بزرگ شده و به علت عضویت در باند تبهکاری « Rivals » بیشتر دوران نوجوانیش را در راه ورود به دارالتادیب و خروج از آن گذرانده است, پس از آنکه از تاثیرات منفی عملکردش بر زندگی اطرافیانش آگاه می شود، سعی می کند با حفظ رابطه نزدیک با دوستان خلافکارش زندگی جدیدی را آغاز نماید. اما یکی از دوستان سابقش که لوک را مسئول شکست در زندگی عشقیش می داند با قرار دادن مواد مخدر در آپارتمانش و تماس با پلیس او را روانه زندان می کند. تیره روزی های او در زندان پایان نمی یابد. بنابراین او برای بهبود شرایطش در دوران حبس در ازای امتیازاتی می پذیرد که به صورت داوطلبانه در آزمایشاتی که هدف آن ایجاد نسل جدیدی از ابرسربازها می باشد شرکت نماید.