دستهها برخلاف برچسبها میتوانند سلسله مراتب داشته باشند. به طور مثال شما میتوانید یک دسته به نام موسیقی داشته باشید و برای آن دسته، زیر دستههایی مانند موسیقی ایرانی و یا موسیقی غربی تعریف کنید.
خلاصه داستان: "داغ در کلیولند" داستان سه زن میانسال از لسآنجلس رو روایت میکنه—ملانی (والری برتینلی)، جوی (جین لیوز) و ویکتوریا (وندی مالیک)—که توی راه سفر به پاریس، هواپیماشون توی کلیولند فرود اضطراری میکنه. اونا میفهمن که توی کلیولند، برعکس لسآنجلس، هنوز جذاب به حساب میآن و تصمیم میگیرن اونجا بمونن. اونا یه خونه اجاره میکنن که با یه سرایدار پیر و بامزه به اسم الکا (بتی وایت) همراهه. این سریال پر از کمدی و ماجراهای روزمره این چهارتاست که با طنز و ستارههای مهمان، حسابی سرگرمکنندهست.
خلاصه داستان: الیزابت تاچر، یک معلم مدرسه جوان از یک خانواده ثروتمند شرقی، از شهر بزرگ مهاجرت می کند تا در یک شهر کوچک معدن زغال سنگ در غرب مدرسه تدریس کند.
خلاصه داستان: داستان سریال درباره وکیل و بازپرسیست که پس از باز شدن یک پرونده قتل، با یکدیگر آشنا می شوند. آنها باید در کنار یکدیگر کار کنند تا قاتل را بیابند. این مسئله باعث ایجاد نقطه ای غیرقابل بازگشت در زندگی شان می شود.
خلاصه داستان: "گلیات" داستان بیلی مکبراید رو روایت میکنه، یه وکیل بااستعداد که از یه شرکت حقوقی بزرگ که خودش تأسیسش کرده بود اخراج شده و حالا بهعنوان یه وکیل خیابونی روزگار میگذرونه. وقتی یه پرونده مرگ غیرعادی بهش پیشنهاد میشه، بیلی با تیمش وارد یه نبرد حقوقی میشه که یه توطئه بزرگ رو فاش میکنه. این سریال توی چهار فصل، بیلی رو توی مبارزه با غولهای حقوقی و شخصی دنبال میکنه، از جمله شرکت قدیمی خودش، Cooperman McBride، که حالا دشمن اصلیشه.
خلاصه داستان: جنک، شخصیت اصلی سریال، یک نابغه است که از همان دوران کودکی با تواناییهای فوقالعادهای در زمینههای علمی و ریاضی شناخته شده است. اما این هوش بینظیر نه تنها او را از مشکلات دور نگه نداشته، بلکه او را درگیر موقعیتهای پیچیدهای میکند که زندگیاش را به طور کامل تحت تأثیر قرار میدهد. سریال “نابغه” به بررسی چالشهایی میپردازد که جنک به دلیل استعدادهایش با آنها مواجه میشود، از جمله فشارهای اجتماعی، مشکلات خانوادگی و حتی تهدیدهای جانی.
خلاصه داستان: این سریال داستان عشق و انتقام دو زوج ماهیر و جانفزا است. خانواده جانفزا به زور او را می خواهند به سلیم بدهند اما جانفزا راضی به ازدواج نیست. در آن سو خانواده سلیم بیست سال پیش پدر ماهیر را به قتل رساندند. و حالا ماهیر می خواهد با برهم زدن عروسی سلیم و دزدیدن جانفزا انتقام خود را بگیرد.
خلاصه داستان: ازال و کنعان عاشق یکدیگر هستند و در شهر کوچکی کنار دریا زندگی میکنند. آنها در آستانه ازدواج هستند و رؤیای یک زندگی ساده و شاد را در سر میپرورانند. اما با ورود وکسل دمیر، مردی ثروتمند و قدرتمند که شیفته هازال میشود، همه چیز تغییر میکند. وکسل برای به دست آوردن هازال دست به هر کاری میزند و زندگی عاشقانه او و کنعان را به کابوسی تبدیل میکند.
این سریال پر از عشق، خیانت و انتقام است و سرنوشت شخصیتها بارها به شکل غافلگیرکنندهای تغییر میکند.
خلاصه داستان: خلیلابراهیم وقتی بچه بود بخاطر دشمنی خونی، پدرش را از دست داده و به اجبار راهی استانبول میشود ولی بیست سال بعد بعنوان یک جوان خوشتیپ و قوی به زادگاهش کارادنیز باز میگردد. آن جا با دختری به اسم یاسمین که دوستش دارد ازدواج میکند و زندگی جدیدش را تشکیل میدهد ولی اتفاقاتی که میافتد اجازه این کار را نمیدهد و خلیلابراهیم وارد مسیر انتقام میشود ولی زندگیش با دیدن زینب که عضوی از خانوادهی لتوهاست، به کلی تغییر میکند…
خلاصه داستان: این سریال داستان زندگی در هم تنیدهی خدمتکاران و صاحبکارانشان در یک مجتمع بوتیک در یکی از محلههای بالاشهر استانبول را نقل خواهد کرد و شاهد پرتگاه بزرگی که بین بالانشینها و پاییننشینها هست، خواهیم بود. داستانهایی از عشق، رازها و سه زن که با وجود هر چیزی با حمایت از همدیگر به زندگیشان ادامه میدهند، داستانهایی که گاهی خندهدار هستند و گاهی غصهدار…