خلاصه داستان: وینسنت، کارآفرین مشهور و موفقی است که زندگی پرمشغلهای دارد. یک روز، خرابی ماشین در جادهای کوهستانی، برای مدتی سرعت دیوانهوار زندگی او را کم میکند. پیرمردی که به دور از دنیای مدرن در دل طبیعت زندگی میکند، به کمک او میآید و مهماننوازیاش را به او میکند. این برخورد میان دو انسان کاملاً متفاوت، باورهایشان را به چالش میکشد و لحظات شادی را برایشان رقم میزند. اما سؤال اینجاست… آیا عمیقاً هر کدام از آنها زندگیای را که میخواهند، دارند؟