خلاصه داستان: زندگی تاکمیچی هاناگاکی پر از بدبیاری و بدبختی است. درست زمانی که تاکمیچی فکر میکند که بدتر از این نمیشود، متوجه میشود که هیناتا تاچیبانا، دوست دختر سابقش، توسط باند توکیو مانجی به قتل رسیده است. توکیو مانجی گروهی از جنایتکاران شرور هستند که مدتها است آرامش جامعه را برهم زدهاند. تاکمیچی با خود فکر میکند که این بدبختیها از کجا شروع شدهاند، اما ناگهان به 12 سال قبل، زمانی که هنوز با هیناتا رابطه داشت، منتقل میشود. او در آن لحظه متوجه میشود که فرصتی برای نجات او دارد، به همین دلیل به باند شرور مانجی نفوذ کرده و به منظورِ اصلاح آینده و نجات هیناتا از سرنوشت غم انگیزش، در آن گروه ارتقا پیدا میکند و...