خلاصه داستان: "دفتر خاطرات شیطان" داستان چئون نارا رو روایت میکنه، یه زن معمولی با یه کار اداری ساده که اسمش به معنی "آسمون"ه. یهو شروع میکنه به دیدن یه مرد کتوشلواری که بهش پوزخند میزنه. نارا که تنها زندگی میکنه، حس میکنه کسی دنبالشه و برای همین یه تفنگ بیحسکننده میخره. معلوم میشه اون مرد یه شیطان با بالهای سیاهه که بهش سه آرزو پیشنهاد میده. ولی نارا بهجای قبول کردن، فکر میکنه داره توهم میزنه و کاملاً نادیدهش میگیره. شیطان سعی میکنه خودش رو ثابت کنه، اما فقط نارا رو بیشتر به شک میندازه.