خلاصه داستان: دایانا بیشاپ (ترزا پالمر) یک مورخ و البته جادوگر است که به طور اتفاقی به نسخه خطی کتاب سحر شده اَشمول 782 که همه موجودات ماورایی به دنبال آن هستن دسترسی پیدا میکند و تلاش دارد تا معماهای آن را حل کند. فردی مرموز به نام متیو کلیرمونت (متیو گود) به او پیشنهاد کمک میدهد اما دایانا بزودی میفهمد که متیو یک ومپایر است و جادوگران نباید به ومپایرها اعتماد کنند.
خلاصه داستان: >چیرو مهمترین مهرهی دارودستهی پیترو ساواستانو است. مسئولیت چیرو این است که سالواتوره کنته، رئیس طائفهی حریف و باعث و بانی خراب شدن معاملههای خانوادهی ساواستانو، را بترساند. حملهی خاندان ساواستانو با واکنش خشنی رو به رو میشود و منجر میگردد به شروع یک جنگ خونین بین دو طائفه. پیترو به آدمهایش دستور مقابلهی رو در رو میدهد تا کنته و زیردستانش را از کمین بیرون بکشد و کارشان را تمام کند. در پی این درگیری وحشیانه، چند تن از بهترین آدمهای هر دو طائفه جان خود را از دست میدهند. با این حال، ساواستانو از نشان دادن سلطهی خود راضی است. در همین حال، جنی که تنها فرزند و وارث پیترو است و از نظر پدرش هنوز آمادگی ندارد و از میدان به دور نگه داشته میشود، ناخواسته طی گفت و گو با دختری در دیسکو باعث خشم پاریزی میشود که پسر جوان عضو یکی از خانوادههای منطقه است.
خلاصه داستان: سریال قیزیم یا دخترم داستان پدر و دخترش است. داستان کف و سقف فداکاریهای یک پدر برای دخترش است. دمیر گؤک تورک که سالها پیش سئوگلی خودش را ترک کرده، متوجه حامله بودن وی نشده است. اؤیکو متولد می شود و مادرش او را به خاله اش می سپارد. اویکو مبتلا به بیماری فراموشی شده است و خاله از ترس عدم توانایی کافی در نگهداری وی، روزی او را تنها گذاشته و با نشانی پدرش روی یک کاغذ ترک می کند. از طرف دیگر دمیر گوک تورک در جریان یک بزه دستگیر شده و باید دوران حبس خود را بگذراند که هویدا شدن اؤیکو در زندگی اش جریان را برمی گرداند. دمیر در ابتدا باور نمی کند که اویکو دخترش باشد و تنها بعنوان فرصتی برای رهایی از زندان از وجود او استفاده می کند ولی داستان پیچ می خورد و مسائل تازه ای با خود بهمراه می آورد. او در جریان تازه زندگی اش با دختری بنام جاندان آشنا شده و عاشق وی می شود و از سویی بعد از درگیریهای طولانی درون خود، برای فراهم آوردن زندگی بهتری برای دخترش همواره در تکاپوست.
خلاصه داستان: لیو لینگ شاهزاده سلطهگر با رزمیکار سرد و ماهر “شن یان” آشنا میشود. آنها با هم سفری را آغاز میکنند که اتفاقات داستان را برایشان رقم میزند. .
خلاصه داستان: داستان این مینی سریال در مورد زنی متاهل و دارای دو فرزند بزرگ به نام ایوان کارمایکل (امیلی واتسون) می باشد که از زندگی معمولی خود در حومه شهر رضایت دارد. اما جهان او هنگامی به هرج و مرج کشیده می شود که با یک غریبه کاریزماتیک (بن چاپلین) آشنا می شود...
خلاصه داستان: در دهه ۱۹۸۰ میلادی در مکزیک، اگوستینا (با بازی ایتانویا پورتیلا) میزبان برنامه رادیویی است که به دنبال تغییراتی در جامعه مکزیکی است. او در تلاش است تا با ارائه برنامههای جدید به نقش بانوان در جامعه توجه بیشتری جلب کند و به جایگاه بیشتری در رسانههای اجتماعی برسد. در حین این فعالیتها، او با مسائل شخصی خودش نیز دستوپنجه نرم میکند و با مسائل هویتی خودش مواجه میشود.
خلاصه داستان: افه که در روز تولد 7 سالگیش در حیاط خانه شان با برادر دوقلویش مته و دوستشون نیسان قائم موشک بازی میکردن ، شاهد اتفاقی میشه که این اتفاق زندگیش رو تغییر میده . برای اینکه دیده هایش را برای پدرش تعریف کنه ، در اتومبیل پدرش پنهان میشه اما پدرش هارون بعد از دریافت یک تماس تلفنی با عجله از خانه خارج میشه . هارون در کمینی که برایش درست شده گرفتار شده و جانش را از دست میده و در هنگام مرگش از پنهان شدن افه در صندلی عقب ماشین به جز او کس دیگری اطلاع نداشته . افه بعد از این اتفاق خودش را گم و گور میکنه . همه فکر میکنن افه مرده اما زندگی جدیدی برای او شروع شده . 20 سال میگذره . در حالیکه افه ماهیگیری میکنه برادر دوقلویش مته با دوست دوران بچگیشون نیسان ازدواج کرده و مدیر شرکت خانوادگیشون شده . کسی که دوقلوها رو از هم جدا کرده اینبار برای دوباره به هم رسیدن اونا و انتقام گرفتن ، برمیگرده .
خلاصه داستان: این سریال حول چند نفر می چرخد که می خواهند به عنوان رقصنده شروع به کار کنند. فلی اکنون در یک شهر بزرگ جدید است و با کلارا، لوسی، بن و جوناس زندگی می کند.
خلاصه داستان: پس از کشتن یک ستوان فرانسوی در سریال، عزیز پایدار مجبور می شود عشق بزرگ خود، دیلروبا را پشت سر خود و خانه پدری اش ترک کند. پس از فراموش شدن این رویداد، عزیز دوباره به شهر باز می گردد.