خلاصه داستان: آمانه فوجیمیا یه روز به یه دختر که توی بارون نشسته بود تنها چترشو قرض میده و خودش سرما می خوره و تنها خواسته اش اینه که بالاخره اون چترو پس بگیره. اما ماهیرو شینا، فرشته مدرسه آمانه و همسایه اون خیلی بیشتر ازینا بهش کمک می کنه. ماهیرو به جای اینکه تنها به برگردوندن چتر اکتفا کنه، اصرار داره که با کمک به آمانه برای خوب شدن سرما خوردگیش، محبتی که بهش شده رو جبران کنه. اما ماهیرو از جنگی که توی آپارتمان آمانه وجود داره بی خبره. تنها واژه ای که ماهیرو برای توصیف آشوب موجود “کریه و ناخوشایند” هست. اما علی رغم توصیف عاری از همدردیش، ماهیرو شروع به کمک کردن به آمانه ناامید می کنه. داستان “فرشته خونه بغلی منو خیلی لوس می کنه” داستان آمانه رو دنبال می کنه که ماهیرو با انجام وظایف و کارهای مختلف خونه بهش کمک می کنه – از تمیزکردن خونه گرفته تا پختن شام. آیا کاری هست که این فرشته نتونه انجام بده؟