خلاصه داستان: آسیدمرتضی (بهروز وثوقی) که کفترباز است، با بیبی نابینایش (ژاله علو) در کاشان زندگی میکند. او یک کبوتر طوقی را میگیرد که همه کفتربازهای محل بهدنبالش هستند. بیبی، طوقی را بدیمن میداند و از آسیدمرتضی میخواهد که کبوتر را رها کند. از طرفی دایی آسیدمرتضی، یعنی آسیدمصطفی (ناصر ملکمطیعی) او را برای خواستگاری نامزدش طوبی (آفرین) به شیراز میفرستد. مرتضی و طوبی بههم علاقهمند میشوند و ازدواج میکنند. مرتضی، طوبی را به کاشان میبرد، اما چیزی از موضوع به بیبی و داییاش نمیگوید. بیبی مرتضی متوجه ارتباط آنها میشود و با تصور خیانت مرتضی، او را نفرین میکند. مصطفی سرمیرسد و حرفهای بیبی را میشنود. او نیز که نمیداند طوبی همسر مرتضی شده، به «عباس گاریچی» (سرکوب) و «جواد خالدار» (بهمن مفید) که با مرتضی دشمنی دارند، میگوید تا مرتضی را بکشند...