دستهها برخلاف برچسبها میتوانند سلسله مراتب داشته باشند. به طور مثال شما میتوانید یک دسته به نام موسیقی داشته باشید و برای آن دسته، زیر دستههایی مانند موسیقی ایرانی و یا موسیقی غربی تعریف کنید.
خلاصه داستان: سریال نظم و قانون: واحد قربانیان ویژه نام یک سریال پرطرفدار در امریکاست این سریال برگرفته از سریال اصلی قانون و نظم است که بیست سال پیش پخش ان اغاز شد خالق سری مجموعه های قانون و نظم دیک ولف است و سریال مربوطه به ماجراهای اداره پلیس و دادستانی شهر نیویورک میباشد...
خلاصه داستان: وقایع این سریال به یک داستان عاشقانه غیرمعمول بین دو عاشق غمار الغانیم (قصای خولی) و دکتر بیان نجم الدین (نادین نصیب نجیم) می پردازد که در آن زن سعی می کند عاشقی را که جلال پول را می خواهد رنج دهد و رنج بکشد از نفرت و مبارزات قدرت و توانایی او برای ایفای نقشی تأثیرگذار در زندگی او.
خلاصه داستان: این سریال ورژن ترکی سریال Doctor Foster است. آسیه یک دکتر موفق است و همسرش ولکان یک همسر و پدر فوق العاده است. او، همسر و پسرش یک خانواده ی کوچک و شاد بودن تا این که آسیه روی شال ولکان یک تار موی بلوند پیدا میکنه و دنبال این میفته که ببینه این تار مو به چه کسی تعلق داره…
خلاصه داستان: صنم، دختر جوانی که آرزوی نویسنده شدن دارد، توسط والدینش مجبور میشود بین ازدواجی که از پیش تعیین شده و یافتن شغل مناسب یکی را انتخاب کند. او با عجله در یک کار جدید در یک شرکت تبلیغاتی، به زودی عاشق رئیس خود، کن می شود.
خلاصه داستان: زن و شوهری بعد از چندین سال زندگی مشترک از هم جدا می شوند. پس از آن، مرد ناگهان ثروتمند می شود و با شروع کار همسر سابقش با او، زندگی دوباره تغییر می کند.
خلاصه داستان: داستان NCSI داستان دفتر خدمات مرکز بازجویی جنایی در لس آنجلس است که به پروژه های ویژه و جنایت های حرفه ای رو تحت پوشش قرار میدهد . در این میان دو دوست که از زمان کودکی هم بازی یکدیگر بودند امروزه در این سازمان همکار و دوست صمیمی یکدیگرند . حال این 2 دوست…
خلاصه داستان: داستان سریال کارآگاه سابقی به نام آدریان مانک که دچار اختلال و وسواس از قتل همسر خود شده و در حال حاضر در مرخصی روانی به سر میبرد ، با دوستانش و کمک پرستارش سعی میکند رئیس سابق خود را متقاعد کند که به او اجازه بدهد به اداره پلیس برگردد تا بتواند با استفاده از حافظه و توانایی شگفت انگیز خود دنبال ماجرای قتل همسرش برود و…
خلاصه داستان: فیروزه دختر جوان و زیبایی است که در دانشگاه به تحصیل در رشته معماری مشغول است؛ او خانواده فقیری دارد. مادرش عالیه، خدمتکار و پدرش یاسار، یک کارگر ساختمانی است و خود او هم به صورت پاره وقت کار میکند تا بتواند به خانوادهاش کمک کند.
فیروزه در دانشگاه به صورت کاملا اتفاقی با پسر جوانی به نام ایاز آشنا میشود و بین آنها رابطه عاشقانهای شکل میگیرد. ایاز هم در خانواده فقیری همراه با مادر و خواهر و برادر کوچکترش زندگی میکند؛ آنها مجبورند مکان زندگی خود را مدام تغییر دهند که پدرشان آنها را پیدا نکند، به همین دلیل همیشه مکان ثابتی ندارند. او که اکنون مرد خانواده است و وظیفه تامین خانواده بر عهده اوست از انجام هیچ کاری برای خانوادهاش دریغ نمیکند.
ایاز و فیروزه تصمیم میگیرند که بعد از فارغالتحصیلی با یکدیگر ازدواج کنند اما سرنوشت آنها جور دیگری رقم خورده است. دقیقا قبل از عروسی این دو، روزی ایاز وارد خانه میشود و متوجه میشود که مادرش در دفاع از خود پدرش را به قتل رسانده و حالا او تصمیم میگیرد که این قتل را به عهده بگیرد و … .