خلاصه داستان: از زمانی آغاز می شود که اسکار، پیشنهاد می کند جسیکا را تا محل کارش برساند و جسیکا نیز بدون هیچ قید و شرطی از سرعلاقه آن را می پذیرد. در طول مسیر، جسیکا از آرزویش برای زندگی کردن در یک آپارتمان لوکس صحبت می کند و اسکار نیز برای جلب توجه او چاخان می کند که اگر روزی بلیط بخت آزمایی ببرد حتما برای جسیکا یک آپارتمان لوکس می خرد و از او تقاضای ازدواج می کند. جسیکا به این حرف ها می خندد و اسکار نیز برای اینکه نشان دهد چقدر جدی است تاکسی را نگه می دارد و یک بلیط بخت آزمایی می خرد.