
فیلم «Love Me» یه اثر درام، عاشقانه و علمیتخیلی محصول 2024 آمریکاست که سم و اندی زوچرو اونو نوشتن و کارگردانی کردن. کریستن استوارت در نقش Me و دژا، و استیون ین در نقش Iam و لیام بازیگرای اصلیان. داستان درباره یه شناور و یه ماهوارهست که بعد از نابودی تمدن بشری، توی دنیای آنلاین با هم آشنا میشن و یه رابطه عاشقانه مجازی میسازن. این ایده خلاقانه با بازی قوی و ترکیبی از انیمیشن و فیلم، یه تجربه احساسی و بصری خاص به مخاطب میده.
زندگی مشترک شناور و ماهواره هوشمند
«Love Me» یه عاشقانه پساآخرالزمانیه که زندگی روزمره آدمای امروزی رو هم نقد میکنه. توی دنیایی که بشر نابود شده، یه شناور و ماهواره هوشمند از طریق اینترنت به هم وصل میشن و با تقلید از ویدیوهای یه زوج اینفلوئنسر (دژا و لیام)، سعی میکنن عشق و زندگی انسانی رو بسازن. فیلم نشون میده چطور ما توی دنیای مدرن به رسانههای اجتماعی وابسته شدیم و هویتمون رو توی فضای مجازی میسازیم. شناور و ماهواره با تقلید از این زوج، زندگی رو به یه نمایش برای بقیه تبدیل میکنن، و فیلم میپرسه آیا زندگیمون با این همه خودنمایی هنوز عمق داره؟
اعتراض ماهواره به این تقلیدای بیمعنا و تلاشش برای حس کردن چیزای واقعی مثل آب یا بستنی، نشون میده که ما هم توی زندگی دیجیتالمون از تجربههای عمیق دور شدیم. ولی فیلم گاهی زیادی جاهطلب میشه و با پریدن بین موضوعات مختلف (هویت، عشق، تکنولوژی)، نقدش کمرنگ میشه. بازی استوارت و ین اما به این داستان عمق میده؛ استوارت با شکنندگی شناور و ین با کنجکاوی ماهواره، پوچی زندگی نمایشی رو خوب نشون میدن.
نقدی بر جامعه این روزها

زندگی شناور و ماهواره توی «Love Me» آینهایه برای نقد دنیای مجازی، خودنمایی بیمورد، سرمایهداری و حتی سنتهای امروزی. اونا با تقلید از دژا و لیام، نشون میدن که چطور ما توی شبکههای اجتماعی زندگیمون رو به نمایش میذاریم. شناور که دیوونه دژا شده، مثل کساییه که هویتشون رو از لایک و فالو میگیرن. ماهواره اما دنبال چیزی واقعیه و به این تقلید اعتراض میکنه. فیلم اینجا میپرسه آیا زندگیمون توی اینستاگرام فقط یه نمایش توخالیه؟
دژا و لیام با شبای عاشقانهشون نماد مصرفگرایین؛ موفقیتشون یعنی دیده شدن و پول درآوردن. شناور توی این چرخه گیر میافته و فیلم نشون میده سرمایهداری حتی بعد از نابودی بشر هم اثرش رو داره. سنتهای عشق و خانواده هم توی این تقلید هستن، ولی توی قالب دیجیتال، پوچ شدن. نقدای فیلم غنیان، ولی گاهی کمعمق میمونن و بیشتر احساسی میشن تا تحلیلی.
محو شدن مرز واقعیت و خیال

فیلم هویت و مرز بین خود واقعی و مجازی رو بررسی میکنه. شناور و ماهواره با تقلید از دژا و لیام، یه خود مجازی میسازن که کمکم با وجودشون قاطی میشه. شناور دیگه فقط برنامهریزیشده نیست، واقعاً میخواد مثل دژا باشه؛ ماهواره هم دنبال عشق واقعی میره. این محو شدن مرز نشون میده خود مجازی میتونه واقعی بشه، حتی برای ماشینا. برای ما تماشاگرا هم همینطوره؛ میدونیم اونا ماشینن، ولی بازی استوارت و ین باعث میشه احساساتشون رو باور کنیم.
این تناقض ما رو به فکر میبره که خودمون توی دنیای دیجیتال کی هستیم؟ خود مجازیمون توی شبکههای اجتماعی چقدر واقعیه؟ فیلم میگه شاید این دوتا دیگه جدا نیستن، ولی گاهی این ایده رو عمیق نمیکنه و بیشتر احساسی میمونه تا فلسفی.
امید به آینده

آخر فیلم، شناور و ماهواره یه شهر ایدهآل میسازن که نشوندهنده امید به آیندهست. کارگردана میگن حتی بعد از نابودی بشر، زندگی بهتر ممکنه. ولی از یه زاویه بدبینانه، این پایان زیادی خوشبینانه و غیرواقعیه. توی دنیایی که بشر نیست، این شهر فقط یه شبیهسازی بیروحه. این که دوتا ماشین بدون تجربه انسانی همچین چیزی بسازن، بیشتر فانتزیه تا منطق. این پایان با تنش و نقدای فیلم جور درنمیاد و انگار یه آرامش مصنوعی به زور تحمیل کرده.
این شهر از نظر اجتماعی هم یه سادهسازی خطرناکه. بدون آدما، ارزشایی مثل همدلی و رنج معنی نداره و این امید بیشتر به کابوس میمونه. از نظر ساختاری هم، این پایان بحثای اصلی فیلم رو کمرنگ میکنه و به جای یه نتیجه تلخ و واقعی، یه تصویر کلیشهای میده که نقدای فیلم رو ضعیف میکنه.

65
امتیاز ویجیاتو